۱۳۸۹ فروردین ۳۰, دوشنبه

خاموشی‌ها همچنان کشور را تهدید می‌کند


افزایش ظرفیت تولید برق پول می‌خواهد و دولت قصد دارد با کاهش چشمگیر یارانه برق این پول را به دست آورد.
دولت کشوری که نوزدهمين توليدكننده برق در جهان است از یکسو گرفتار سیر صعودی مصرف و از سوی دیگر درگیر میلیاردها تومان بدهی به تولیدکنندگان و پیمانکاران برق شده است.

محمد پارسا، رئیس سندیکای برق ایران هشدار داده که در صورتی که دولت بدهی خود را به تولیدکنندگان برق نپردازد کشور در بهار و تابستان شاهد افزایش قابل توجه خاموشی‌ها خواهد بود.

به گفته محمد پارسا دولت حدود پنج هزار میلیارد تومان به تولیدکنندگان و پیمانکاران برق بدهکار است که "البته علاوه بر آن هزار میلیارد تومان هم باید جریمه تاخیر پرداخت بدهی بپردازد."

یک عضو دیگر سندیکا می‌گوید: "ما دولت را تهدید نمی‌کنیم، اگر طلب‌مان پرداخت نشود نمی‌توانیم که به تعهداتمان عمل کنیم. هم‌اکنون هم خیلی از صنایع برق در آستانه ورشکستگی هستند."

شرکت آونگان که بزرگ‌ترین تولیدکننده برج‌های انتقال نیرو در ایران بوده به دلیل ناتوانی در پرداخت حقوق کارگرانش هم اکنون تعطیل شده است.
مجید نامجو وزیر نیرو البته اظهار امیدواری کرده که دولت از عهده مدیریت برق در تابستان امسال برمی‌آید. او در عین حال از آماده شده مبلغ ۵۰۰ میلیارد تومان برای پرداخت جزيي از بدهی دولت به صنعتگران برق خبر داده است.

خاموشی‌های گسترده پیش‌ از این یک بار در اوج گرمای تابستان سال ۲۰۰۸ در کشور اتفاق افتاد. دولت مجبور به سهمیه بندی برق به صورت منطقه‌ای در شهرهای بزرگ کشور شد. خاموشی‌های پیاپی برق نه تنها شهروندان را کلافه کرده بود که ضربه سنگینی به صنعت ایران زد.

محمد علي عباسي نايب رئيس کميسيون صنعت اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران اعلام کرد که صنعتگران در طول دوره خاموشی‌ها لااقل ۲۳۰ میلیارد تومان زیان دیده‌اند.
دولت احمدی‌نژاد در آن زمان ادعا کرد که علت خاموشی‌ها بروز خشکسالی در کشور و افت چشمگیر بازده نیروگاه‌های برق آبی بوده است. اما بسیاری از کارشناسان این ادعا را را تنها سرپوشی بر مدیریت بد دولت می‌دانستند چرا که تنها حدود ۱۰درصد انرژی کشور از طریق نیروگاه‌های برق‌آبی تامین می‌شود.

ايران بزرگ‌ترین تولید کننده برق خاورميانه است با این‌حال ظرفیت تولید برق این کشور پاسخگوی میزان روزافزون مصرفش نیست.
هم اکنون حدود ۴۰هزار مگاوات برق سالانه می‌تواند وارد مدار می‌شود. این در حالی است که محمد بهزاد معاون وزیر نیرو امسال پیش‌بینی مصرفی معادل همین رقم را کرده است.
به گفته یک کارشناس، نیروگاه‌های فرسوده که سهم مهمی در تولید برق کشور دارند با راندمانی نزدیک به ۲۵ درصد کار می‌کنند. این تازه در حالی است که طبق برآورد مرکز پژوهش‌های مجلس که ۲۳/۵درصد برق توليدي كشور در شبكه انتقال و توزيع تلف مي‌شود. بانک جهانی ایران را بزرگ‌ترین هدردهنده برق در کل منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا معرفی کرده است.

تراز تولید و مصرف برق در ایران نیز در وضعیت مطمئنی قرار ندارد. به گفته پرویز فتاح وزیر سابق نیرو ميزان ذخيره برق در ایران در اوج مصرف تنها سه درصد است. چنین رقمی در وضعیت مطلوب باید حدود ۲۵ درصد باشد.

احداث نیروگاه‌های تازه، نوسازی نیروگاه‌های فرسوده قدیمی و اصلاح شبکه‌های توزیع همه به پول احتیاج دارد. تحریم‌های اقتصادی موجب شده تا دولت نتواند از منابع مالی خارجی برای سرمایه‌گذاری استفاده کند. اما مساله مهم‌تر وضعیت قیمت‌گذاری برق توسط دولت و یارانه‌‌‌ای است که بابت آن به مصرف کننده می‌پردازد که باعث شده تا هیچ سرمایه‌گذاری به آینده بازار برق در ايران اطمينان نداشته باشد.

برای سال جاری دولت پرداخت ۳۲۰۰ میلیارد تومان را به عنوان یارانه برق پیش‌بینی کرده است. مجلس شورای اسلامی قیمت واقعی برق در سال جاری را ۸۳۲ریال به ازای هر كيلو وات ساعت برق اعلام کرده این در حالی است که متوسط قیمت فروش هرکیلووات ساعت برق تنها ۱۶۵ریال است.

حدود ۴۵درصد از برق تولیدی ایران در بخش‌های صنعتی و کشاورزی مصرف می‌شود و مابقی آن نصیب بخش‌های خانگی، تجاری و اماکن عمومی می‌شود.

دولت احمدی‌نژاد می‌خواهد یارانه برق را قطع کند و آن را به قیمت واقعی به مصرف‌کننده بفروشد اما هنوز مردد است که این کار را در سال جاری انجام دهد و تبعات اجتماعی غیرقابل پیش بینی آن را نیز بپذیرد.

با وضعیت کنونی بخش خصوصی ایران علاقه‌ای به سرمایه‌گذاری برای افزایش ظرفیت تولید برق ندارد. دولت حتی وعده داده که برق بخش خصوصی را پیش‌خرید کند. اما بخش خصوصی بیشتر در تلاش برای حضور در بازارهای خارجی است. یکی از تولیدکنندگان تجیهزات برق در ایران می‌گوید: "توليد تجهيزات بخش توزيع و انتقال برق پنج برابر نياز داخلي است." وی اشاره می کند که بازار داخلی نمی‌تواند صنعتگران برق را راضی نگاه دارد.

صنعتگران برق ایران با وجود دست و پنجه نرم کردن با تحریم‌های بین‌المللی حدود دو میلیارد دلار قرارداد صادراتی دارند اما اما به گفته محمد پارسا "اگر وضعیت بدهی دولت به همین منوال ادامه یابد نمی‌توانیم از پس تعهداتمان برآییم و بازارهای خارجی را نیز از دست می‌دهیم."

رئیس هیات مدیره سندیکای صنعت برق ایران هشدار می‌دهد که بيش از ۹۰۰ هزار نيروي كار كه به صورت مستقيم و غير مستقيم در اين صنعت مشغول به كارند، در معرض بيكاري قرار دارند.

این گزارش در سایت میانه منتشر شده است

۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سه‌شنبه

هیچ کس عوضی نیست ، راه را عوضی می رویم


جنبش سبز در پی کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد قدرت حضور مردم در خیابان‌ها را به نمایش گذارد؛ اگر چه استبداد حاکم هم با همه توان علیه آن برخاست و راهپیمایی در سکوت را هم تحمل نکرد. استبداد تغییر بنیادی و هر آنچه در دراز مدت منجر به بازشدن فضای سیاسی ایران شود را تاب نمی‌آورد؛ اما خیزش طبقه متوسط مردم و به ویژه جوانانی که به طور عمده زاده‌ی دوران حکمرانی جمهوری اسلامی بودند، چشم جهانیان را به جغرافیای ایران خیره ساخت.

حرکت دموکراسی‌خواهانه مردم، هزینه‌ای گزاف داشت؛ اما انصاف باید داد که نظام هم ضربه‌ها خورد و از این بیشتر آنکه، جنبش هنوز در پی کار است و تا سرانجام مطلوب ـ لااقل تا امروز ـ قصد عقب‌گرد و خاموشی و مرگ ندارد.

در قبال مردمی که چنین شجاعانه درگیر حوادث شده‌اند و خود نقش‌آفرین عرصه مبارزه‌ای بی‌امان‌اند؛ اما حداقل، پشتیبانی فرا ایدئولوژیک و تمام قد از برون مرز توقع زیادی نیست. مخالفانی که به انحاء گوناگون در سال‌های گذشته به بیرون از مرزها رانده شده‌اند در برابر خیزش هم‌میهنانی‌اند که همان آزادی و دموکراسی و عدالت اجتماعی و رفع تبعیض‌هایی که در این سوی مرز از حاکمیت طلب شده است را فریاد می‌کنند.

در این مسیر پر فراز و نشیب مبارزه؛ اما اتحاد اولین گامی است که در خود اثبات دموکراسی‌خواهی را به همراه دارد. دموکرات‌ها رقیب سیاسی را الزاما نه دشمن فرض می‌کنند و نه انکار می‌کنند. دموکراسی بدون جریان‌های گوناگون سیاسی امکان‌پذیر نیست. دموکراسی به عنوان یک شیوه حکومتی، بدون حضور مردم و جدا از تنوع فکری و آزادی اندیشه بی‌معنی است و مگر می‌شود در سخن از فقدان دموکراسی در ایران گفت، اما تحمل شنیدن صدایی دیگر را نداشت؟!

گام نخست برای حمایت از جنبش سبز اتحاد است و این اتحاد روی خواسته‌های مشترک، تاکتیک‌های مبارزاتی، نوع پشتیبانی از خیزش درون مرز، نیازمند دیدن و درک یکدیگر است. اگر درک هر یک از جریان‌های کوچک و بزرگ سیاسی از دیگری ناقص و پر سوءتفاهم باشد، ندای هم‌صدایی با مردم ایران را باور نمی‌توان کرد. هم‌صدایی با مردمی که در عین تفاوت دیدگاه‌ها روی حداقل مطالبات به تفاهم رسیده‌اند و تاوان رو در رویی با حاکمیت نامشروع را می‌دهند، نیازمند تحمل صدای دیگری است که او هم در نهایت از آزادی و دموکراسی سخن می‌گوید.

ساده‌انگاری مبارزه علیه سیستمی که مدام در پی اشاعه‌ی دروغ و اتهام‌پراکنی است و هیچ مرزی را در این امر نمی‌شناسد، موجب سرخوردگی است. اگر درست در زمانی که تصویر جنایت‌های نه ماه گذشته در برابر جامعه متبلور گشته و جنبش باید در پی راهکارهایی تازه برای ادامه حیات باشد، خبر می‌رسد که نامزد یکی از جان‌باختگان به اسرائیل سفر کرده است، با فرض بر اینکه کاسپین ماکان نیز یکی از اعضای این جنبش است، چرا باید در پی نفی وجودش برآییم؟

مگر تاکید بر اینکه “ماکان و دیگران نه سفیر جنبش سبز اند و نه مالک و نه رهبر آن” کافی نیست؟ از این گذشته مگر ماکان ادعایی کرده بود در این باره که باید از درون جنبش، چندین روز سرگرم یافتن پاسخ بود؟

آیا جز این است که با مطرح شدن موضوعی چون “سفر به اسرائیل”، سمت و سوی بحث‌ها تغییر می‌کند و اساس سخن بر آن می‌چرخد که حالا چه کسی صلاحیت دارد که سفر به فلان کشور را برای هر عضو جنبش مجاز بشمارد؟ یا اینکه اصولا ایشان که تا دیروز نامزد ندا آقاسلطان بود چرا از این “مقام” کنار گذاشته شد؟

آیا با یورش دوازده تن ـ که اتفاقا تنی چند از آنان ایرانی نیستند ـ به سفارت جمهوری اسلامی در هلند، باید همه مخالفان نظام را با فرض اینکه اساسا قرابتی با جنبش سبز ندارند، نفی کرد؟ این سوی مرزهای ایران، در صفوف مخالفان جمهوری اسلامی، هر کس و هر جریان در مقطعی از این تاریخ سی ساله توان مبارزه در داخل کشور را به هر دلیلی از دست داده و به بیرون رانده شده است. اینکه بگوییم بروید داخل کشور مبارزه کنید نیز به همه باز می‌گردد و نه به آنانی که هم‌صدای ما نشده‌اند یا هم‌صدایشان نشده‌ایم یا اصولا گامی برای هم‌صدایی با هم برنداشته‌ایم.

من می‌توانم مخالف سفر سیاسی به اسرائیل باشم؛ اما نمی‌توانم اولا حریم خصوصی دیگران را واکاوی کنم و ثانیا جنبش را با به بیراهه بردن، به خود وا دارم.

من می‌توانم مخالف حمله به سفارت جمهوری اسلامی باشم؛ اما نمی‌توانم به بهانه مخالفتم با این شیوه کار سیاسی، همه مخالفان را از چپ تا راست به ریشخند بگیرم و مگر حالا همه این مخالفان، موافق و برنامه‌ریز و کنشگر چنین حرکتی بوده‌اند؟

نمی‌توانم؛ چرا که به عنوان یک شهروند و عضو جنبش سبز در قبال حرکت تاریخی مردم میهنم مسوولیت دارم. نمی‌توانم؛ چون روشن است که این گونه برخوردها نه به هم‌گرایی و اتحاد نیروها بلکه به هر چه بیشتر شدن فاصله‌ها می‌انجامد و چه از این بهتر برای خودکامگان حاکم بر ایران؟

برای دموکراسی و همراهی با جنبش سبز، اگر نقد را نیاموخته‌ایم لااقل نفی را کنار بگذاریم، چه؛ ویران کردن همیشه آسان‌تر از ساختن است.

فردای ایران به همه ایرانیان تعلق دارد و اگر جز این باشد چیزی خواهد بود شبیه امروز. اتحاد بر سر مطالباتی که سه دهه فریاد زده شده است، فارغ از دعواهای کهنه و بی‌حاصل می‌تواند نویدبخش منش دموکراتیک آنانی باشد که خواهان استمرار ظلم در ایران نیستند.

مجال نقد هم البته همیشه فراهم و ضروری است؛ ولی از یاد نباید برد آن چیزی که سبب پذیرش نقد می‌شود، منطق است و استدلال؛ نه خط‌کشی و به دور افکندن یکدیگر. اتحاد، رمز مبارزه با استبدادی است که مجال نفس کشیدن به دگراندیشان را نمی‌دهد. چه چاره‌ای دیگر است که لااقل بر سر اهداف جنبش و راهکارها و شیوه پیمودن مسیر با هم وارد گفتگو شویم؟

اتحاد در عمل و طرح مطالبات، همگام با آنچه که در ایران طلب می‌شود، آن چیزی است که در برون مرز فقدانش احساس می‌شود و جز تلاش برای چنین اتحادی، تاکید بر اختلافات است و بی‌ثمر. برخورد منطقی با هر آنچه که کژروی از راه جنبش سبز است نیز جز زیر سایه همگرایی نتیجه نخواهد داد.

جنبش سبز مردم ایران فرصتی است برای آشتی ملی و کنار نهادن قهر سی ساله مخالفان جمهوری اسلامی با یکدیگر.


منتشر شده در تهران ری ویو

۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

زن


سر می‌تراشد

در گریز از شبی

در سکوتی

   در جدایی از ازدحام و در بی‌چراغی

ملت!
       ملت مغموم من!

سر می‌تراشد

پنهان شود تا مرگ

                  تا پشت چشمانش که می‌تپد چون آرزویی

مرگ

خون می‌ریزد به دهان نوزاد

                                پستان از بطن حقارت‌های دیرین

و دستان‌اش

جگر پاره‌های داستان‌ها

بسا نفرین به همه داستان‌ها

گفته است حالا

سر می‌تراشد

تا نباشد

          از برای تو

          از برای من

                        از برای ملتی مظلوم

و مظلوم

چه سخت ظالم است پس از بی‌بارانی و

پرخوابی تاریخ من

ملت!

مادرت تا پس کوچه‌های طهران

همانجا که صدا می‌کشتند

                             تا بزرگراه‌های تهران

همین نزدیکی که خیرات ترس است

                             تا غمباد سیاهی

تا قهر وسطایی

تا معرکه‌ی رندان اینجایی

تا سجده بر سرسرای قانون هرجایی

رفت و رفت و سوخت و مرد و خاکستری که به جا ماند

چنان خون از پستان خواهرت

به دهان نوزادی ست

ملت!

          های مظلوم ظالم‌تر از سلطان

                            سر می‌تراشد تا نباشد برای من

                                                                   برای تو

برای امروزی که دیگر روز نیست

روزش نیست

روز نیست

منتشر شده در ایران امروز