۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

ساخت جمهوری اسلامی ایران

کاش بیشتر وقت داشتم و زندگی حس و حال پرداختن به این همه موضوع تلمبار شده روی هم را به من می داد تا به این تلاش شرم آور جهت دهی افکار توده ها بپردازم. مصادیق تهوع آوری در برابرم است اما چاره ای نیست باید آن پرداخت.
من از آن دست نیستم که بگویم تولیدات نظام امنیتی- عقیدتی حکومت را نبینید و همخوان نکنید که مبادا ترویج باشد و تبلیغ. اتفاقا اساس اختلاف من با اقتدارگرایان و دروغپردازان همین فتوا دادن ها و حکم به منع کردن ها است. نزول وحی ها و تفسیر به نخواندن ها و ندیدن ها. 


تولید زباله از سوی وابستگان به نهادهای اقتدارگرا نشانه خوبی است برای هرچه پر رنگ تر بودن تضاد میان جامعه جوان ایران و حاکمیتی که تمام همتش معطوف به بقای خویش است. من که این مصادیق تهوع آور را به فال نیک می گیرم.
حالا بگویند که «یزدان تفنگ ندارد» و «قلاده های طلا» برای خوش آمد رهبرشان به گردن اندازند. 
همه این سال های پیشین چه کرده اند مگر؟. از یکطرف اعدام های سیاسی و زندان هایی که مرخص شدگانش روان پریش بودند و گویی به موج خمپاره گرفتار آمده اند، ملت را روانه تبعید خودخواسته و ناخواسته می ساخت و از سویی سریال «سراب» پخش می کردند. از یک طرف اتوبوس ارمنستان بود و کشتار دگراندیش و از سویی «هویت» به خورد خلق می دادند.

۱۳۹۱ شهریور ۸, چهارشنبه

جدا


ما رفتیم و رفتیم و رفتنمان را کسی بدرقه نکرد 
ما محکومانیم 
نه به شلاق 
نه به اوین و گوهردشت 
به دشنامِ لب دوختگان 
به نفرینِ بیچارگان

۱۳۹۱ مرداد ۱۳, جمعه

رقص فرهادی در سکوت

رقص در غبار به گمانم نخستین تجریه اصغر فرهادی در سمت کارگردانی فیلم بلند است. شهر زیبا، چهارشنبه سوری، درباره الی و سرانجام جدایی نادر از سیمین را دیده بودم، «رقص در غبار» اما جا مانده بود.
من با «چهارشنبه سوری» فرهادی را شناختم. پیش تر هم شهر زیبا را دیده بودم اما نام فرهادی به عنوان فیلمسازی که می شود به او و آثارش فکر کرد در ذهنم نقش نبسته بود. 
دیدن رقص در غبار با تاخیری ۱۰ ساله از زمان تولید، میل مرا برای دست پخت های آینده این سینماگر بیشتر کرد. 
کار اول همیشه مهم است و چیزی از واپسین اثر یک هنرمند کم ندارد. خطا‌ها و کژ و کوژ کشیدن‌های اول هم در جای خود و با توجه بضاعت ها، در کارنامه آنان که رشد می کنند، می آموزند و می آموزانند، شیرین و قابل تامل است.
رقص در غبار با جسارت فرهادی در دست گذاشتن روی مسائل اجتماعی، غمگین ترین رقصی است که این اواخر دیده‌ام. یادم باشد که ضرباهنگ تند اما حساب شده و تحسین برانگیز این فیلم در دقایق آغازین، برای رسم صورت کلی داستان بی نظیر است.